کد مطلب:59799 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

اشعار سیّد حمْیَری درباره داستان فوق











اسماعیل بن محمّد، سَیّدِ حمْیَری شاعر حماسه سرا و بزرگ و مخلص ‍ و جانثار محمّد و آل محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)[1] داستان راهب (سرگذشت قبل) را در اشعار و قصیده «بائیه مذهبه» خود به شعر درآورده ، چنین می گوید:


ولقد سَری فیما یسیر بلیلةٍ
بعد العشاء بكربلا فی موكبٍ


حتی اَتی متبتّلاً فی قائم
القی قواعده بقاء مجدب


یأتیه لیس بحیث یلقی عامراً
غیرالوحوش وغیراصلع اشیب


فدنی فصاح به فاشرف ماثلا
كالنّصرِ فوق شظیة من مرقب


هل قرب قائمك الذی بوئته
ماء یصاب فقال ما من مشرب


الا بغایة فرسخین و من لنا
بالماء بین نقی وقی سبب


فثنی الاعنة نحو وعث فاجتلی
ملساء تلمع كاللجین المذهب


قال اقلبوها انكم ان تقلبوا
ترووا ولا تروون ان لم تقلب


فاعصوا صبوا فی قلعها فتمنعت
منهم تمتع صعبة لم تركب


حتی اذا اعیتهم اَهْوی لها
كفاً متی ترد المغالب تغلب


فكانّها كرة بكف خزور
عبل الذّراع دحی بها فی ملعب


فسقاهم من تحتهم متسلسلاً
عذباً یزید علی الاَلذّ الاعذب


حتی اذا شربوا جمیعاً ردّها
ومضی فخلت مكانها لم یقرب


اعنی ابن فاطمة الوصیّ ومن یقل
فی فضلِه وفِعالِهِ لم یكذب


یعنی:

1 شبی علی (علیه السلام) در راهی پس از وقت عشاء (در مسیر صفّین) به كربلا گذر كرد.

2 تا اینكه به مردی جدا شده از مردم كه در عبادتگاه بسر می برد رسید، عبادتگاه كه پایه هایش در بیابان خشك و سوزانی قرار داشت.

3 به آن سو حركت می كرد كه در آنجا آبادی و متاعی جز وحشی های بیابان و پیری دارای سر بی مو نبود.

4 پس نزدیك آن عبادتگاه رفت و آن پیر را صدا كرد و آن پیر، مانند پاسداری كه در بالای برجی نشسته باشد به پایین نگاه كرد.

5 علی (علیه السلام) به آن پیر فرمود: آیا در نزدیك محل سكونت تو آبی پیدا می شود؟ او در پاسخ گفت: آبی در اینجا نیست.

6 جز در آن سوی دو فرسخی و كیست كه در میان تپّه های ریگ و بیابان خشك ، برای ما آبی بیابد.

7 پس علی (علیه السلام) افسار مركبها را به سوی زمین سخت و سنگلاخی بازگرداند و در آنجا برق سنگ صاف و نرمی به چشم خورد، سنگی كه همانند نقره آمیخته به طلا می درخشید.

8 علی (علیه السلام) به همراهان فرمود: این سنگ را برگردانید كه در این صورت سیراب می شوید و گرنه تشنه می مانید.

9 پس همگان نیروی خود را برای از جا كندن آن سنگ به كار بردند ولی آن سنگ همچون شتر تندخویی كه از سوار شدنش جلوگیری می كند، تن به اطاعت آنان نداد.

10 وقتی كه (آن سنگ) آنان را خسته و درمانده كرد، علی (علیه السلام) دستش را به سوی آن دراز كرد كه اگر به سوی جنگاوری دراز می كرد، آن را مغلوب خود می ساخت.

11 پس گویی آن سنگ بزرگ در دست علی (علیه السلام) همچون گویی در دست جوان قوی پنجه ای است كه آن را به این سو و آن سو می افكند.

12 و تشنگان را از آب زیر آن سنگ سیراب كرد از آبی لذیذ و خوش گوار كه گواراترین آبها بود.

13 پس از آنكه همگی از آب نوشیدند، علی (علیه السلام) آن سنگ را به جای خود نهاد و رفت (و جای آن سنگ پوشیده شد) به طوری كه گویا هیچ كس به آنجا نزدیك نشده است.

14 منظورم از این شخص ، علی (علیه السلام) پسر فاطمه (بنت اسد) است كه وصیّ (پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» می باشد، او كه هركس در فضایل و ویژگیهای ممتاز او سخن بگوید، دروغ نگفته و گزافه گویی نكرده است.







    1. «اسماعیل بن محمد حمیری» معروف به «سیّد حمیری» از شاعران آزاد، برازنده و پركار شیعه در زمان امام صادق (علیه السلام) بود، امام صادق (علیه السلام) در دیداری به او فرمود:«مادرت تو را «سیّد» نامید و تو توفیق آن را یافتی ، تو سید شاعران هستی».

      نقل می كنند: او 2300 قصیده در شأن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) سرود یكی از قصاید او قصیده فوق است كه به قصیده «مذهبه» معروف است و عالم بزرگ علم الهدی سید مرتضی شرحی بر آن نوشته است.

      ابن شهر آشوب در كتاب «معالم العلماء» نقل می كند: مروان بن ابی حفصه این قصیده را شنید، هر شعری از آن را كه می شنید، می گفت: «سبحان اللّه! این سخن چقدر شگفت آور است! » (سفینة البحار، ج 1، ص 336).